تبيين سوء مصرف و وابستگي به مواد از ديدگاه عوامل خطرساز و محافظتكننده از اين جهت سودمند است كه افقي نو در برنامههاي پيشگيري اوليه بازميگشايد و هزينههاي سرسامآور درمان اختلالات مربوط به سوء مصرف و وابستگي را به ميزان زيادي كاهش ميدهد.
عوامل خطرساز ويژگيها يا اتفاقاتي هستند كه اگر در شخصي وجود داشته باشند، كمتر احتمال دارد كه او به اختلال يا بيماري معيني مبتلا شود.عامل خطرساز محافظتكننده در دو قطب يك پيوستار قرار دارند.
داشتن عوامل خطرساز به اين معني نيست كه حتماً فرد به يك اختلال مبتلا ميشود، بلكه احتمال خطر در اين فرد افزايش مييابد. همينطور وجود عوامل محافظتكننده به اين معني نيست كه حتماً فرد به يك اختلال مبتلا نميشود بلكه احتمال مصونيت در مقابل بيماري براي فرد افزايش مييابد.عوامل خطرساز و محافظتكنندة بيشماري براي سوء مصرف و وابستگي به مواد وجود دارد قبل از برشمردن اين عوامل، ويژگيهاي آنها در زير آمده است:
1ـ افزايشي عمل ميكنند. به اين معني كه عوامل ميتوانند با همديگر جمع شدن آنها احتمال خطر يا مصونيت افزايش مييابد. مثلاً وجود افسردگي و اضطراب و دسترسپذيري به مواد در يك شخص احتمال خطر سوء مصرف را در او افزايش ميدهد.
2ـ از نظر كميت و كيفيت متفاوتند. به اين معني كه هريك از عوامل خطرساز و محافظتكننده به لحاظ كيفيت و كميت با همديگر فرق دارند مثلاً كيفيت و چگونگي اضطراب از افسردگي متفاوت است.
3ـ اهميت آنها در اشخاص يا گروهها متفاوت است. در اشخاص يا گروههاي نژادي ممكن است اين عوامل به شكل متفاوتي عمل كننده مثلاً در گروهي دسترسپذيري به مواد اهميت بيشتر داشته باشد. در حالي كه در گروه ديگري نداشتن نگرشهاي مذهبي به عنوان عامل خطرساز عمده عمل ميكند.
4ـ تأثيرشان در زمانهاي مختلف در چرخه زندگي متفاوت است. اين عوامل بسته به اينكه فرد در چه سني به سر ميبرد و چه دوراني را پشت سر ميگذارد به لحاظ تأثير و خطرزايي يا محافظتكنندگي متفاوت هستند.
5ـ اهميت آنها در ظاهر ساختن مراحل مصرف دارو و پيامدهاي مرتبط با آن متفاوت است. هريك از عوامل خطرساز و محافظت كننده ميتوانند در ظاهر ساختن مراحل مصرف دارو و متفاوت عمل كنند و پيامدهاي متفاوتي داشته باشند. مثلاً افسردگي به عنوان يك عامل خطرسازي مي تواند شروع مصرف مواد را در فرد به نحو خاصي ايجاد كند و پيامدهاي متفاوتي براي فرد باعث شود.
6ـ اين عوامل ميتوانند در معرض تغيير قرار گيرند. به اين معني كه با مداخلات پيشگيرانه ميتوان افسردگي با اضطراب را در افراد يا جمعيتي خاص كاهش داد و از اين طريق احتمال خطر را كاهش داد. همينطور در افراد ميتوان عوامل محافظت كننده مثل نگرشهاي مذهبي، مهارتهاي مقابلهاي را افزايش داد و احتمال مصونيت را بيشتر كرد.در زير به عوامل خطرساز و محافظت كننده در سوءمصرف و وابستگي به مواد اشاره ميشود.
عوامل مخاطره آميز:
دوره نوجواني
استعداد ارثي
صفات شخصيتي:
صفات ضد اجتماعي
پرخاشگري
اعتماد به نفس پايين
· اختلالات رواني:
افسردگي اساسي
فوبي
نگرش مثبت به مواد:
· موقعيتهاي مخاطرهآميز:
ترك تحصيل
بيسرپرستي
· ثير مثبت مواد بر فرد
دوره نوجواني: مخاطرهآميزترين دوران زندگي از نظر شروع به مصرف مواد دورة نوجواني است. نوجواني دورة انتقال از كودكي به بزرگسالي و كسب هويت فردي و اجتماعي است.در اين دوره، ميل به استقلال و مخالفت با والدين به اوج خود ميرسد و نوجوان براي اثبات بلوغ و فرديت خود ارزشهاي خانواده را زير سوال ميبرد و سعي در ايجاد و تحليل ارزش هاي جديد خود دارد. مجموعة اين عوامل، علاوه بر حس كنجكاوي نياز به تحرك، تنوع و هيجان، فرد را مستعد مصرف مواد مينمايد.
ژنتيك: شواهد مختلفي از استعداد ارثي اعتياد به الكل و مواد وجود دارد. تأثير مستقيم عوامل ژنتيكي عمدتاً از طريق اثرات فارماكوكينتيك و فاركوديناميك مواد در بدن ميباشد كه تعيين كنندة تأثير ماده بر فرد است. برخي از عوامل مخاطرهآميز ديگر نيز تحت نفوذ عوامل ژنتيكي هستند مانند برخي اختلالات شخصيتي و رواني و عملكرد نامناسب تحصيلي ناشي از اختلالات يادگيري.
صفات شخصيتي: عوامل مختلف شخصيتي با مصرف مواد ارتباط دارند. از اين ميان، برخي از صفات بيشتر پيشبيني كنندة احتمال اعتياد هستند و به طور كلي فردي را تصوير ميكنند كه با ارزشها يا ساختارهاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه و مذهب پيوندي ندارد و يا از عهدة انطباق، كنترل يا ابزار احساسات دردناكي مثل احساس گناه، خشم و اضطراب برنميايد. اين صفات عبارتند از: عدم پذيرش ارزشهاي سنتي و رايج، مقاومت در مقابل منابع قدرت، نياز شديد به استقلال،صفات ضد اجتماعي، پرخاشگري شديد، احساس فقدان كنترل بر زندگي خود، اعتماد به نفس پايين، فقدان مهارتهاي اجتماعي و انطباقي. از آنجا كه اولين مصرف مواد، معمولاً از محيطهاي اجتماعي شروع مي شود هر قدر فرد قدرت تصميمگيري و مهارت ارتباطي بيشتري داشته باشد، بهتر ميتواند در مقابل فشار همسالان مقاومت كند.
اختلالات رواني: در حدود 70 درصد موارد، همراه با اعتياد اختلالات ديگر روانپزشكي نيز وجود دارد. شايعترين تشخيصها عبارتند از: افسردگي اساسي، اختلال شخصيت ضد اجتماعي، فوبي، ديس تايمي، اختلال وسواسي ـ جبري، اختلال مانيك، مانيا، اسكيزوفرنيا.
نگرش مثبت به مواد: افرادي كه نگرشها و باورهاي مثبت و يا خنثي به مواد مخدر دارند، احتمال مصرف و اعتيادشان بيش از كساني كه نگرشهاي منفي دارند. اين نگرشهاي مثبت معمولاً عبارتند از: كسب بزرگي و تشخص، رفع دردهاي جسمي و خستگي، كسب آرامش رواني، توانايي مصرف مواد بدون ابتلا به اعتياد.
موقعيتهاي مخاطرهآميز فردي: بعضي از نوجوانان و جوانان درموقعيتها ياشرايط قرار دارند كه آنان را در معرض خطر مصرف مواد قرار ميدهد. مهمترين اين موقعيتها عبارتند از: در معرض خشونت قرار گرفتن در دوران كودكي و نوجوني، ترك تحصيل، بيسرپرستي يا بي خانماني، فرار از خانه، معلوليت جسمي، ابتلا به بيماريها يا دردهاي مزمن. حوادثي مانند از دست دادن نزديكان يا بلاياي طبيعي ناگهاني نيز ممكن است منجر به واكنشهاي حاد رواني شوند. در اين حالت فرد براي كاهش درد و رنج و انطباق با آن از مواد استفاده ميكند.
تأثير مواد بر فرد: اين متغير وقتي وارد عمل ميشود كه ماده حداقل يك بار مصرف شده باشد. چگونگي تأثير يك ماده بر فرد، تابع خواص ذاتي مادة مصرفي و تعامل آن با فرد و موقعيت فرد مصرف كننده است. تأثير مواد بر فرد مصرف كننده، به ميزان قابل توجهي، به مشخصات او بستگي دارد. اين مشخصات عبارتند از: شرايط جسمي فرد، انتظار فرد از مواد، تجربيات قبلي تأثير مواد و مواد ديگري كه همزمان مصرف شدهاند، مواد مختلف نيز تأثيرات
متفاوتي بر وضعيت فيزيولوژيك و رواني فرد دارند، مثلاً: هروئين و كوكائين سرخوشي شديد، الكل آرامش و نيكوتين مختصري هشياري و آرامش ايجاد ميكند.
عوامل مربوط به خانواده: خانواده اولين مكان رشد شخصيت، تشكيل باورها و الگوهاي رفتاري فرد است. خانواده علاوه بر اينكه، محل حفظ و رشد افراد و كمك به حل استرس و پاتولوژي است، منبعي براي تنش، مشكل و اختلال نيز ميباشد. ناآگاهي والدين، ارتباط ضعيف والد و كودك، فقدان انضباط در خانواده، خانوادة مشتنج يا آشفته و از هم گسيخته، احتمال ارتكاب به انواع بزهكاريها مانند سوء مصرف مواد را افزايش ميدهد. همچنين والديني كه مصرف كنندة مواد هستند باعث ميشوند فرزندان با الگوبرداري از رفتار آنان، مصرف مواد را يك رفتار بهنجار تلقي كرده، رفتار مشابهي پيشه كنند.
تأثير دوستان: تقريباً در 60 درصد موارد، اولين مصرف مواد بدنبال تعارف دوستان رخ ميدهد. ارتباط و دوستي با همسالان مبتلا به سوء مصرف مواد، عامل مستعدكنندگان مواد براي گرفتن تاييد رفتار خود از دوستان، سعي ميكنند آنان را وادار به همراهي با خود نمايند. گروه “همسالان” به خصوص در شروع مصرف سيگار و حشيش بسيار مؤثر هستند. بعضي از دوستيها، صرفاً حول محور مصرف مواد شكل ميگيرد نوجوانان به تعلق به يك گروه نيازمندند و اغلب پيوستن به گروههايي كه مواد مصرف ميكنند، بسيار آسان است. هرچه پيوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماعات سالم كمتر باشد، احتمال پيوند او با اين قبيل گروهها بيشتر ميشود.
عوامل مربوط به مدرسه: از آنجا كه مدرسه بعد از خانواده، مهمترين نهاد آموزشي و تربيتي است، ميتواند از راههاي زير زمينهساز مصرف مواد در نوجوانان باشد:
بيتوجهي به مصرف مواد و فقدان محدوديت يا مقررات جدي منع مصرف در مدرسه، استرسهاي شديد تحصيلي و محيطي، فقدان حمايت معلمان و مسئولان بهنگام نياز عاطفي و رواني زمان بروز مشكلات و طرد شدن از طرف آنان.
عوامل مربوط به محل سكونت: عوامل متعددي در محيط مسكوني ميتواند موجب گرايش افراد به مصرف مواد مي شود:
فقدان ارزشهاي مذهبي و اخلاقي، شيوع خشونت و اعمال خلاف، وفور مشاغل كاذب، آشفتگي و ضعف همبستگي بين افراد محل و حاشيهنشيني از جمله اين عواملند.
مشخصات فردي و عوامل محيطي بخشي از علل اعتياد هستند و بخش ديگر را بازارهاي بينالمللي مواد و عوامل اجتماعي ـ اقتصادي حاكم بر جامعه تشكيل ميدهند. اين عوامل عبارتند از:
قوانين: فقدان قوانين جدي منع توليد، خريد و فروش، حمل و مصرف مواد، موجب وفور وارزاني آن ميشود.
بازار مواد: ميزان مصرف مواد، با قيمت آن نسبت معكوس دارد. هرچه قيمت مواد كاهش يابد، تعداد افرادي كه بتوانند آن را تهيه كنند افزايش مييابد. همچنين سهلالوصول بودن مواد به تعداد مصرفكنندگان آن ميافزايد.
مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي: در جوامعي كه مصرف مواد نه تنها ضد ارزش تلقي نميشود، بلكه جزئي از آداب و سنن جامعه و يا نشان تمدن و تشخص و وسيلة احترام و پذيرايي است، مقاومتي براي مصرف مواد وجود ندارد و سوءمصرف و اعتياد شيوع بيشتري دارد.
كمبود امكانات فرهنگي، ورزشي، تفريحي: كمبود امكانات لازم براي ارضاي نيازهاي طبيعي رواني و اجتماعي نوجوانان و جوانان از قبيل كنجكاوي، تنوع طلبي، هيجانخواهي، ماجراجويي، مورد تأييد و پذيرش قرار گرفتن و كسب موفقيت بين همسالان، موجب گرايش آنان به كسب لذت و تفنن از طريق مصرف مواد وعضويت در گروههاي غير سالم ميشوند.
عدم دسترسي به سيستمهاي خدماتي، حمايتي، مشاورهاي و درماني: در زندگي افراد، موقعيتها و مشكلاتي پيش ميآيد كه آنان را از جهات مختلف در معرض خطر قرار ميدهد. فقدان امكانات لازم يا عدم دسترسي به خدماتي كه در چنين مواقعي بتواند فرد را از نظر رواني، مالي، شغلي، بهداشتي و اجتماعي حمايت نمايد، فرد را تنها و بيپناه، بدون وجود سطح مقاومت اجتماعي رها ميكند.
توسعة صنعتي جامعه، مهاجرت، كمبود فرصتهاي شغلي و محروميت اقتصادي ـ اجتماعي: توسعة صنعتي، جوامع را به سمت شهري شدن و مهاجرت از روستاها به شهرها سوق ميدهد. مهاجرت باعث ميشود تا فرد، براي اولين بار، با موانع جديدي برخورد نمايد. جدايي از خانواده، ارزشهاي سنتي و ساختار حمايتي قبلي به تنهايي، انزوا و نااميدي فرد ميانجامد. كم سوادي، فقدان مهارتهاي شغلي، عدم دسترسي به مشاغل مناسب و به دنبال آن محدوديت در تأمين نيازهاي حياتي و اساسي زندگي و تلاش براي بقاء، فرد را به مشاغل كاذب يا خريد و فروش مواد ميكشاند و يا براي انطباق با زندگي سخت روزمره و شيوة جديد زندگي به استفاده از شيوههاي مصنوعي مانند مصرف مواد سوق ميدهد.
عوامل شخصيتي: داشتن اعتماد به نفس بالا و مهارتهاي اجتماعي، علاوه بر كاهش استرسهاي محيطي ناشي از ارتباط با ديگران، باعث توانايي مقاومت در مقابل خواستههاي خلاف ديگران و اصرار دوستان براي مصرف ميشود. همچنين مهارتهاي انطباقي موجب ميشود كه فرد هنگام برخورد با استرس، براي حل مشكلات و تطابق با آن از شيوههاي مناسبي استفاده نمايد.
باورها وارزشها: اعتقادات و باورهاي راسخ ديني و مذهبي، فرد را در مقابل مصرف مواد محافظت ميكند. نگرش منفي به مواد، شامل باور به اعتياد آور بودن و اثرات تخريبي مواد، احتمال مصرف آن را كاهش ميدهد.
موفقيتها: موفقيتهاي تحصيلي، شغلي و اجتماعي با افزايش اعتماد به نفس، ايجاد ثبات و هدفمندي در مسير زندگي و كسب حمايتهاي لازم، فرد را از خطر مواد مخدر حافظت مينمايد.
داشتن خانوادهاي سالم و همبسته: پيوند و تعامل مثبت بين فرد و والدين از سنين كودكي موجب ارضاي نيازهاي عاطفي ـ رواني كودك ميشود. اين افرد، با تجربة روابط منطقي و قابل پيشبيني، كمتر دچار انحرافات شخصيتي ميشوند و مهارتهاي گوناگوني را كه لازمة برقراري روابط سالم بين فردي و اجتماعي است ميآموزند و با داشتن حس تعلق و وابستگي، كمتر احساس تنهايي و انزوا نموده و به دامن اعتياد كشيده نميشوند.
هشياري و حمايت خانواده، مدرسه و اطرافيان: هشياري و آگاهي والدين از خطر مصرف مواد مخدر و احتمال اعتياد فرزندان، كنترل و مراقبت كافي و تأمين حمايت و راهنمايي لازم از طرف خانواده، مدرسه، اطرافيان و دوستان سالم و صميمي، به هنگام نياز، احتمال مصرف مواد و يا سوء مصرف و اعتياد را كاهش ميدهد.
ضد ارزش بودن مصرف مواد: در محيطها و جوامعي كه به وضوح هرگونه مصرف مواد نهي ميشود و اعتبار موقعيت فردي، خانوادگي، شغلي و اجتماعي افراد مصرف كننده تنزل مييابد، نگرش منفي افراد به مواد كاهش شيوع اعتياد ميانجامد.
دسترسي به خدمات: دسترسي به خدمات حمايتي (هنگام بروز مشكلاتي مانند بيسرپرستي و از دست دادن شغل)،خدمات مشاورهاي (هنگام بروز مشكلات عاطفي يا اتخاذ تصميم مهم) و خدمات درماني (براي بيماراني كه تمايل به ترك اعتياد دارند)، موجب ميشود تا عوامل مخاطرهآميزي كه فرد ممكن است در طي زندگي با آنها روبرو شود، تشديد نشده و يا ازمان نيابند.
عدم دسترسي به مواد: هر قدر مواد در محيط زندگي فرد نايابتر و يا گرانتر باشد، احتمال مواجهه و مصرف كاهش مييابد.