تصمیم گیری
تصمیم گیری یک ضرورت برای همه انسانهای در مراحل مختلف زندگی می باشد که در سرنوشت انسان تا ثیر بسزای دارد.
یکی از جنبه های اصلی مدیریت وسرپرستی تصمیم گیری می باشد.
مساله یابی : تعیین وجود مساله
حل مساله :
- تصمیم گیری : 01شناسایی،تعریف و تشخیص مسئله 02 ایجاد راحلهای مختلف
- انتخاب : ارزیابی راه حلها و انتخاب یکی از انها
- اجرای راه حل انتخاب شده
فرایند مساله یابی:
1.روش رسمی:
رویه مستقیم:
ü فرد خودش از وضعیتهای ایجاد شده پی به وجود مساله میبرد.
ü انحراف از تجربیات گذشته
ü انحراف از برنامه تعیین شده
ü پیشی گرفتن رقبا
رویه غیر مستقیم:
ü از طریق کار کنان
ü از طریق مافوق
ü از طریق ارباب رجوع یا مشتری
2.روش غیر رسمی:
امری بینشی است و از کانالهای ارتباطی غیر رسمی به وجود آنها پی برده
می شود.
تعریف تصمیم گیری:
،،فرایندی که از طریق آن را ه حل مسالهمعینی انتخاب گردد،،
انتخاب:
به مجموعه فعالیتهای فرد که موجب انتخاب یک بدیل از مجموعه بدیلهای می شود
بنا براین انتخاب جزی از تصمیم گیری است.
فرایند حل مساله:
به یک دسته فعالیتهای گسترده ای که یافتن و به اجرا در آوردن
راه حلی برای اصلاح یک وضعیت نا مطلوب را در بر دارد گفته می شود.
«اطلاعات،اساس تصمیم گیری می باشند
«شرایط مختلف بر تصمیم گیری اثر زیادی دارند(انعطاف در تصمیم گیری)
انواع تصمیم :
- تصمیم های برنامه ریزی شده:
بر حسب عادت ، قانون یا رویه اخذ می گردد.
آزادی مدیر را محدود می کنند چرا که سازمان بجای فرد تصمیم می گیرد.
وقت مدیر ر ابرای پرداختن به مسائل عمدتر آزاد می کند
2.تصمیم های برنامه ریزی نشده:
بیشتر تصمیمها برای مدیران و سرپرستان به صورت می باشد
هر چه فرد در سسلسه مراتب سازمانی بالاتر می رود با این تصمیم ها
بیشتر بر خورد می کند.
نیاز به توان بیشتر دارد چرا که خط مشهای مکتوب و غیر مکتوب موجب
تسهیل در تصمیم گیری می شود،زیرا بعضی از بدیل ها را حذف و یا
محدود می کند.
موقعیتهای تصمیم گیری:
موقعیت اطمینان:
اطلا عات مورد اطمینان و دقیقی وخود دارد
آینده قابل پیش بینی می باشد
موقیعت مخاطره:
اطلاعات کامل نمی باشد
امکان هر گونه نتیجه ممکن وجود دارد
موقعیت عدم اطمینان:
میزان نتیجه گر فتن و حتی نتیجه را نمی دانیم
اطلاعات نا چیز می باشد
مدیران و سر پرستان وقت و انرژی خود را برای مسائلی نگه می دارند که
توان آنان را طلب میکند.
حساسیت نسبت به مساله:
ü تحت تاثیر ارزشها و زمینه های نسبی
ü زمینه تخصصی و مهارت مدیر
ü در دل هر مسئله،فرصتی هست
ü مساله چیزی است که توان سازمان را در رسیدن به اهداف به خطر می اندازد
ü فرصت :چیزی است که احتمال فراتر رفتن از اهداف را فراهم می کند.
ü بحران:پیش امد حادثه ناگهانی از جمله آتش سوزی،ورشکستگی،کم شدن بهروری که به رسیدگی و تصمیم گیری فوری نیاز دارد.
ü در حالی که توجه نا چیزی به «مساله یابی »و«فرصت یابی »شده است تحقیقات زیادی به حل مساله اختصا ص یافته است در حالی که فرصتها، رموز کلیدی مو فقیت سا زنان هستند و با بهر گیری از فرصتهاست که نتایج سودمند حاصل می شود. حال آنکه حل مساله، فقط وضعیت را به حال عادی بر می گرداند.
چگونگی اخذ تصمیم برای حل مساله:
ü الویت بندی مسائل
ü مشخص شدن فرد تصمیم گیرنده(هر چه مر جع تصمیم گیری نزدیکتر به منشاء پیدایش مساله باشد بهتر است.)
چه زمانی مسئله به مافوق ارجاع داده می شود؟
ü تاثیر مسئله بر بخشها و واحدهای دیگر سازمان
ü تاثیر عمده مسئله بر حوزه فعالیت فرد
ü مسئله نیاز به اطلاعاتی دارد که سطح بالاتر وجود دارد
ü مسئله باعث اثر در بودجه یا وضعیت مالی دارد
ü مسئله در حوزه فعالیت فرد نباشد
روشهای غیر رسمی حل مساله:
ü روشهای سنتی یا مشابه وضعیتهای قبلی
ü با توسل به اختیارات خود و بر اساس پیشنهاد یک کارشناس،……
ü استفاده از«برهان ما قبل تجربه»
ü برهان ما قبل تجربه: پاسخ صحیح هر مساله،منطقی ترین یا روشنترین راه حل آن است.
فرایند منطقی حل مسئله:
هیچ روشی در تصمیم گیری نمی تواند تضمین کند که مدیر با تکیه بر آن می تواند
تصمیم درستی بگیرد،ولی مدیران وسرپرستانی که روش منظم ومنطقی را به کار می برند نسبت به سایرین احتمال دارد که به جواب بهتری برسند.
شناسایی وضعیت ایجاد بدیل ارزیابی و انتخاب اجرا و پیگیری
تعریف مساله | جستجوی بدیل خلاق | ارزیابی بدیلها | اجرا با توجه به منابع |
تشخیص اهداف | مدیریت | ||
تصمیم | در این مرحله ار زیابی نباید صورت گیرد | انتخاب بهترین بدیل | کنترل |
تشخیص علل | انجام اصلاحات ضروری |
ü تشخیص اینکه یک موضوع مسئله با فرصت است خیلی مهم می باشد چرا که تشخیص نا درست باعث لطمه و آسیب فراوان به سازمان می شود.مثلا استعفای کارکنان مساله است یا فرصت؟
ü وسوسه قبول اولین بدیل علمی که اغلب مدیر را از انتخاب بهترین راه حل باز می دارد.
ü هر بدیل به اهداف و منابع سازمان تا چه حد منطبق بر واقع است؟
ü هر بدیل،چقدر به حل مساله کمک می کند؟
ü هر بدیل،تاچه بایستها و شایستهای سالم را خوب مورد توجه قرار میدهد؟
ارزیابی کارایی یک تصمیم:
کیفیت عینی تصمیم«چقدر فرایند منطقی تصمیم درآن رعایت شده»
به هنگام اتخاذ تصمیم باید صورت پذیرد(با توجه به شرایط وقت)
نه پس از دریافت نتایج و فکرهای که پس از آن به ذهن می رسد.
محدودیتهای فرایند منطقی:
1.ارزش اجتماعی(آزمون صداقت)
2.دومین محددیت(ناتوان از هر در احاطه داشتن بر سلسه باز آنها و حوادث بی پایان که هر تصمیم یا انتخاب بدنبال خود خواهد داشت)
3.عدم اطمینان
4.رضایتمندی(سر هم بندی کردن)استفاده از بدیل رضایتبخش نه استفاده از بدیل درست و بهترین
5.معقولیت نسبی: مساله های پیچیده بدی لهای فراوان دارند که ارزیابی همه آنها حتی با کامپیوتر نیز سخت است لذا پیچیدگی مساله را تا جای که بتواند به بدیلهای ممکن را ارزیابی کند کاهش می دهد.
تفاوت”رضایتمندی”با “معقولیت نسبی” :
معقولیت نسبی: محدودیت طبیعی در توان انسان
رضا یتمندی:انتخاب عمدی برای محدود کردن بدیل
6.تدابیر وضعیت: تصمیم ما همواره بر اساس واقعیتها اخذ نمی شود هر چه تصمیم بهتر باشد بیشتر در گیر مسائل سیاسی و اجتماعی می باشد.
غلبه بر موانع فردی؟