سازمان بهداشت جهاني مادة مخدر را اينگونه تعريف ميكند:
هر مادهاي كه پس از وارد شدن به درون بدن بتواند بر يك يا چند عملكرد مغز تأثير بگذارد، مادة مخدر است. اين تعريف مخدرهايي نظير توتون و مشروبات الكلي و مخدرهاي غير قانوني مانند هروئين و L..S.D را نيز در بر مي گيرد.
ضمن اينكه در اين تعريف مصرفكنندگان مواد مخدر نيز بيمار تلقي ميشوند.
عادت كردن، خو گرفتن و خود را وقف عادتي نكوهيده كردن، اعتياد تلقي ميشود. به عبارت ديگر، ابتلاي اسارت آميز به مادة مخدر كه از نظر جسمي يا اجتماعي زيانآور شمرده شود، اعتياد نام دارد. اصطلاح اعتياد به سهولت قابل تعريف نيست، و عواقب آن به صور مختلف نظير تحمل و وابستگي بدني هويدا ميشود.
در طب جديد به جاي كلمة اعتياد، وابستگي به مواد به كار ميرود كه همان مفهوم را دارد ولي دقيقتر و صحيحتر است. مفهوم اين كلمه آن است كه انسان با استعمال نوعي ماده شيميايي از نظر جسمي و رواني به آن وابستگي پيدا ميكند. به طوري كه بر اثر دستيابي و مصرف دارو احساس آرامش و لذت به او دست ميدهد، اما با نرسيدن دارو، خماري، دردهاي جسماني و احساس ناراحتي را تجربه ميكند.
در سال 1950: سازمان ملل متحد در مورد اعتياد به مواد مخدر تعريف زير را ارائه كرد:
اعتياد به مواد مخدر عبارت است از مسموميت تدريجي يا حادي كه به علت مصرف مداوم يك دارو، اعم از طبيعي يا تركيبي، ايجاد ميشود و به حال شخص و اجتماع زيانآور ميباشد.به عبارت سادهتر، اعتياد عبارت است از وابستگي به موادي كه مصرف مكرر آن با كميت مشخص و در زمانهاي معين، از نظر مصرف كننده، ضروري و داراي ويژگيهاي زير است:
ـ وابستگي جسمي ايجاد ميكند.
ـ وابستگي رواني ايجاد ميكند.
ـ پديدة تحمل در بدن نسبت به مواد مصرفي ايجاد ميشود.
ـ مادة مورد نياز به هر شكل و از هر طريق بايد به دست بيايد.
ـ ماده مصرفي بر مصرف كننده، خانواده و جامعه تأثير مخرب دارد.
وابستگي جسمي حالتي است كه پس از مصرف مكرر مادهاي خاص در شخص ايجاد ميشود و در صورت عدم مصرف يا از بين رفتن اثر آن، شخص دچار اختلالات شديد جسمي نظير پا درد، آبريزش بيني، دردهاي شديد استخواني، بي قراري ، دل پيچه و … مي شود.
وابستگي رواني، ميل به تكرار تجربه احساس رضايت ناشي از سوءمصرف مواد است. به بيان ديگر،فرد با مصرف مادة مخدر، احساس رضايت را تجربه مينمايد. اين احساس رضايت و خشنودي، ميل به تجربه مجدد آن ماده را در ذهن برميانگيزد كه خود باعث تكرار مصرف ميشود. در واقع اين حالت ميل، گونهاي از شرطي شدن است؛ به طوري كه فرد عملاً با مصرف آن ماده در موقع ناراحتي، آن را تجربه ميكند. در اين نوع وابستگي، مصرف كننده علاوه بر مادة مصرفي، به شرايطي محيطي و آدابي كه ويژة افراد مزبور است نيز وابسته ميشود.
پديدة تحمل، سازگاري انسان با مادة مصرفي است و نشانة آن تخفيف و كاهش واكنشهاي جسمي، نسبت به مصرف مداوم مقدار معيني از يك ماده است. در نتيجه اگر مصرف كننده بخواهد همان حالات را تجربه كند، بايد مقدار بيشتري از آن ماده را مصرف كند.
مثال:
اگر فرد روزي يك نخود ترياك مصرف ميكرده است، به تدريج مجبور ميشود روزي دو نخود مصرف كند.
اگر فرد روزي دو بار حشيش ميكشيده است، به تدريج مجبور ميشود روزي پنج بار حشيش بكشد.
منظور از سوء مصرف مواد مخدر، مصرف هر نوع ماده مخدري است كه زيانهاي جسمي، رواني، عاطفي و اجتماعي به شخص مصرف كننده يا ديگران وارد ميكند. به اين ترتيب مصرف هرگونه ماده ممنوع يا تحت كنترل، بدون هدف درماني، سوء مصرف شمرده ميشود.
مثال:
ـ مصرف ترياك در كشور ما غير قانوني است. پس حتي يكبار كشيدن آن سوء مصرف است.
ـ مصرف مشروبات الكلي، گاهي باعث بروز عصبانيت و پرخاشگري ميشود پس نوشيدن آن سوء مصرف است.
منظور از ترك،بازگشت معتاد به دوره بهبودي با كاهش يا قطع ماده مصرفي است. از علايم ترك اعتياد مثلاً ترياك، بروز درد در دستها و پاها و ترك حشيش ايجاد حالت تهوع ميباشد.
مثال:
ـ ترك ترياك باعث ايجاد درد در دست و پاها ميشود.
ـ ترك حشيش گاهي باعث ايجاد حالت تهوع ميشود.
معتاد كسي است كه بر اثر مصرف مكرر و مداوم مواد مخدر يا دارو به آن متكي شده باشد. به عبارت ديگر، قرباني هر نوع وابستگي دارويي يا رواني به مواد مخدر، معتاد شناخته ميشود. از نظر جامعه شناسي، معتاد كسي است كه به مواد ايجادكننده تغييرات غير قابل قبول اجتماعي و فردي وابستگي دارد و در صورتي كه دارو به بدن وي نرسد، اختلالات رواني و فيزيكي موسوم به سندرم محروميت در او ايجاد ميشود.معتاد، فردي است كه بدون مصرف ماده مخدر يا داروي خاصي دچار علايم محروميت شود.