انسان موجودي است متغير، با كمالات و توانمنديهاي بالقوه بيشمار كه بايد تحت مديريت صحيح اين تواناييها ارزيابي و تحت شرايط مساعد و مناسب تعليم و تربيتي، از قوه به فعل درآيد.
مبحث مديريت خصوصاً در دهههاي اخير مورد عنايت خاص دانشمندان و محققان قرار گرفته است. اما بايد اذعان كرد كه اين امر ريشه در تاريخ كهن داشته و به جرات ميتوان گفت قدمتش به پيدايش نوع آدم ميرسد و با پيشرفت علم و تخصصيتر شدن اين دانش، جايگاه رفيعي براي خود تدارك ديده است زيرا به مقولة ادارة امور انسانها توجه ويژه معطوف كرده تا بلكه بتواند او را از حضيض ذلت به قله رفيع عزت و از دوزخ تاريك جهالت به اوج كرامت و امن الهي و از اسفل السافلين به اعلاء عليين رهنمون گردند.
مقدمه
بحث مديريت روابط عمومي بحث مديريت جامع و فراگير است كه در يك گستره زماني بلند مدت سازمان و اهداف آن را مورد توجه قرار ميدهد. هر سازمان در درون يك محيط قرار گرفته است و با توجه به شرايط محيطي كار خود را انجام ميدهد.
انتظار از روابط عمومي اين است كه در جامعه وكيل مدافع سازمان باشد و در نهايت روابط عمومي به عنوان يك مديريت خدمتگزار در سازمان مطرح شود.
اجزايي كه به ما كمك ميكند تا به اهداف سازمان برسيم عبارتند از:
1- منابع انساني
2- ابزار و امكانات كاربردي و سرمايهاي
3- روابط و ساختارها كه اين روابط و ساختارها به ما ميگويد كه چگونه كارها را بايد انجام دهيم؟ روابط بين افراد در سيستم چگونه باشد؟ چه كسي مسئول ارائه گزارش كارها بوده و گزارش انجام امور چگونه بايد باشد؟
4- فرهنگ سازماني كه همان روابط شكل گرفته است به صورت روحيه حاكم بر سازمان نمود پيدا ميكند.
فرهنگ سازماني وابسته به وضعيت روحي پرسنل است و در درازمدت قابل تغيير و اصلاح است فرهنگ سازماني اگر پويا باشد ما را در رسيدن به اهدافمان كمك ميكند لذا لازم است فرهنگ سازماني را از حالت ايستايي به پويايي در آوريم. يكي از عمدهترين فرهنگ سازان سازمانها، روابط عموميها هستند.
«مديريت» در روابط عمومي
نقش و جايگاه مديريت در روابط عمومي به مثابه اعمال مديريت در مديريت است. بدين معنا كه از يك طرف موضوع برنامهريزي مديريت در روابط عمومي مد نظر قرار ميگيرد و از طرف ديگر خود روابط عمومي و فعاليتهاي آن به عنوان يك وظيفه مديريتي مطرح ميباشد.
نقش و اهميت مديريت و برنامهريزي در كار روابط عمومي تا مرحلهاي پيش رفته كه حتي در اكثر تعاريفي كه از روابط عمومي شده، جاي پاي علم مديريت در اين حرفه به ميان آمده است.
دكتر ركسي اف. هارلو يكي از اساتيد برجسته روابط عمومي با تجزيه و تحليل 472 تعريف از روابط عمومي از آغاز قرن بيستم تاكنون تعريف كاربردي و عملياتي خود را از روابط عمومي در قالب يك وظيفه مديريتي مطرح و عنوان كرده است. روابط عمومي وظيفه مديريتي و روشي است كه براي ايجاد و نگهداري راهها و خطوط متقابل ارتباط، درك، پذيرش و همكاري بين يك سازمان و مردمي كه با آن سروكار دارند. و اين مساله مستلزم داشتن مديريت مسايل با بحثها و موضوعاتي ميباشد كه مديريت را براي اطلاع داشتن و پاسخگويي به افكار عمومي آماده ميكند.
يكي از نكات غيرقابل ترديد، جايگاه خاص روابط عمومي در رده يكي از كارهاي مديريتي است يعني همانگونه كه مدير سازمان يا مؤسسهاي براي اداره امور سازمان مورد سرپرستي خود به كارهايي از قبيل سازماندهي، تامين نيروي انساني، هدايت و نظارت در كارها، هماهنگ كردن و برنامهريزي و اجرا آن ميپردازد، بايد به نوعي كوشش پيگير و مداوم براي تاثير نهادن در اذهان مردم نيز دست يازد تا بتواند نظرات مثبت مردم را دربارة مؤسسه خود حفظ و از اين رهگذر منافعي اعم از مادي يا معنوي تحصيل كند. نكته جالب توجه در اين عنصر آن است كه روابط عمومي خدمت به مديريت است نه مدير؟
يكي از نظريه پردازان برجسته مديريت به نام آرجريس ميگويد: سازمانها هم مثل انسانها دو نوع هستند يك دسته سازمانهاي بالغ و دسته ديگر سازمانهاي نابالغ. كه در اين راستا سازمانهاي بالغ داراي ويژگيهايي چون برنامه ريزي، سازماندهي، كارمنديابي، هدايت و رهبري هماهنگي و بازبيني، ارتباطات و گزارشدهي و بودجهبندي هستند و اغلب اين نوع سازمانهاي بالغ و پيشرو داراي ادارههاي قوي روابط عمومي هستند كه به طور عمده زيرنظر مديرعامل و يا رئيس كل سازمان انجام وظيفه ميكنند و اين بستگي به نوع طراحي سازمان دارد. بنابراين روابط عمومي خود به نوعي در زمره سازمانهاي بالغ است و همانگونه كه از يك آدم بالغ توقع تفكر و تصميمگيري داريم از يك واحد روابط عمومي نيز، برنامهريزي در حد ايدهآل انتظار ميرود.
خصوصيات مدير روابط عمومي
مديران روابط عمومي بايد استعداد رهبري داشته باشند. وظيفه آنها ايجاب ميكند كه راهنما و راهبر مردمي كه با آن مؤسسه سروكار دارند باشند. علاوه براين، مدير روابط عمومي بايد بتواند امور اداري قسمت خود را به خوبي اداره كند و بايد لياقت و كفايت لازم را داشته باشد تا كليه افراد و امكانات مؤسسه را براي اجراي برنامه خاصي تجهيز كند و از نظرات و امكانات موجود بهترين نتايج را به نفع مؤسسه بدست آورد.
به طور كلي ويژگيهاي ذيل را ميتوان براي يك مدير روابط عمومي موفق نام برد:
ارتباطات: مدير روابط عمومي بعد از شناخت كافي از سازمان، اهداف سازمان و كاركنان بايد از دانش و قدرت كافي در ارتباطات برخوردار باشد. مدير روابط عمومي بايد بتواند ارتباط خوب با همه برقرار كند و اين ارتباط را به مرور زمان تعميق نمايد.
بيطرفي: مدير روابط عمومي ضمن اينكه بايد هم مانند ساير افراد سازمان به آن علاقه داشته باشد وبه عنوان مجراي ارتباطي داخلي و برون سازماني، بايد اصل بيطرفي را حفظ كرده و براي شنيدن نقدها، گوش شنوا داشته باشد همان طوري كه بايد براي بيان دردها و درمانها در درون سازمان زبان گويايي داشته باشد.
اقتدار: يك مدير روابط عمومي زماني ميتواند مسووليت بزرگ روابط عمومي را بردوش گرفته و آن را به سرمنزل مقصود برساند كه اقتدار لازم را در پس يك چهرة كاريزماتيك و در عين حال صادق و دلنشين داشته باشد و با برجاي گذاري اثربخشي مطلوب، سهم واحد تحت مديريت خود را از سازمان گرفته و بتواند نقش پررنگي در تصميمگيري مديريت ارشد داشته باشد.
ابتكار: چون ارتباط، تابعي از انديشه است مدير روابط عمومياي را ميتوان لايق دانست كه براي هدايت سازمان خود به اهداف تعالي، توسعه، رشد و ايفاي نقش حساس ارتباطات درون و برون سازماني داراي خصلت نوآوري و ابتكار باشد.
صداقت و امانتداري: مدير روابط عمومي از آنجايي كه به عنوان پل ارتباطي بايستي در جريان بسياري از مسايل ريز و درشت يك سازمان و دردلهاي پرسنل و تفكرات مديريتي قرار گيرد. بايد شخصي امين و صادق باشد.
مديريت: مدير روابط عمومي همانند ساير مديران ديگر يك سازمان بايد با قواعد علوم و فنون مديريتي خصوصاً مديريت كيفيت در (تعريف عام آن) آشنا بوده و بتواند علاوه بر اينكه واحد تحت امر خود را مديريت ميكند، به عنوان چشم ناظر در سازمان، خلاء مديريتي را به طور كامل ارزيابي كرده و به مديريت ارشد گوشزد كند.
نظم و دقت: مدير روابط عمومي به دليل اينكه گستره فعاليت وي كل سازمان است و شرح وظايف زيادي دارد و از سوي ديگر ويترين مديريت سازمان محسوب ميشود، بايد داراي نظمي فوقالعاده در كار باشد كه صد البته اين نظم بايد با رنگ دقت نيز رنگآميزي شود. مدير روابط عمومي بايد تمامي مسايل درون سازماني و مرتبط با سازمان را زير ذرهبين خود داشته باشد و با نكته سنجي آنها را رصد كند تا بتواند واكنشهاي به موقعي را از خود بروز دهد.
آگاهي: مدير روابط عمومي علاوهبر داشتن نظم، دقت، رصد جريانها و اتفاقات درونسازماني، داشتن علم و دانش از سازمان و شرح وظايف و اهداف، بايد در هر زمينهاي كه سازمان در آن فعاليت ميكند. اطلاعات به روزي جمعآوري كرده و آنها را در ردههاي مختلف دستهبندي نموده و در اختيار مديران بخشهاي مختلف سازمانها قرار دهد.
پشت كار: مدير روابط عمومي بايد خستگيناپذير باشد چرا كه بالاترين و وسيعترين حيطه مسووليتهاي يك سازمان بر دوش وي است.
آشنايي مختصر با تئوريهاي مديريت
مديريت، موضوع قرن اخير حيات بشر نيست، بلكه به نظر ميرسد از بدو تشكيل گروه و اجتماع در جهان، شكل گرفته است. هرگاه بيش از يك نفر دورهم جمع شوند. تبيين هدف، تشريح مسير (استراتژي)، برانگيختن آنان به فعاليت كارآمد، سازگار كردن آنها با هم و در عين حال حركت دادن آنان، مستلزم داشتن رهبر و يا مدير است. ولي مديريت به طور رسمي از اوايل قرن بيستم توسط تيلور پدر مديريت علمي به طور رسمي وارد ادبيات سازمانها شده و تعريفي از آن ارائه شد. در اينجا به طور مختصر به برخي از مكاتب مديريت اشاره خواهيم كرد.
كلاسيكها :
«تيلور» در سال 1895 با هدف افزايش توليد و كارايي با استفاده از دو مكانيزم زمان سنجي (Time study) و حركت سنجي (Motion Study) به چيزي به نام استاندارد كار رسيد و گفت ما بايد هم استاندارد «كار» داشته باشيم و هم استاندارد «محيط كار»
نتيجه مطالعات تيلور اين بود:
1- براي هركاري استانداردي وجود دارد كه در تمام شرايط و موقعيتها يكي است.
2- اگر پاداش، متناسب با كار كاركنان باشد، نارضايتي در سازمان كاهش مييابد.
3- فعاليتها در سازمان بايد به بخشهاي مختلف تقسيم شود.
4- تنها عامل انگيزش نيروي انساني «پول» است.
نئوكلاسيكها
به دنبال مشكلاتي كه در اثر اجراي سبك مديريت تيلور در محيطهاي كارگري پيدا شد. التون مايو، استاد دانشگاه هاروارد دست به مطالعاتي زد، در اين مطالعات مايو دريافت كه اگر طرز تلقي افراد را نسبت به خودشان عوض كنيم، روي كارآيي آنان اثر ميگذارد و آنها اگر فكر كنند. بهترين نيروي كارخانه هستند، بهتر كار خواهند كرد. مديران چه بخواهند و چه نخواهند، گروههاي غير رسمي در سازمان شكل ميگيرد. هنر يك مدير، حذف و يا سركوبي اين گروهها نيست، بلكه هنر او آن است كه اين گروهها را به رسميت بشناسد و آنان را با اهداف سازماني همسو كند (يكي از وظايف روابط عمومي سازمان مساعدت به مديريت در شناخت گروههاي غير رسمي و جلب همكاري آنان است)
مكتب سيستمي
نظريه سيستمي را دونظريهپرداز، به نامهاي بولدينگ و برتالنفي ارائه دادند.
مهفوم سيستم: عبارت است از مجموعهاي از عناصر كه در ارتباط متقابل با همديگر بوده و جهت رسيدن به يك هدف مشترك دورهم گرد آمدهاند.
مشخصات يك سيستم عبارت است از:
1- هر سيستم از تعدادي زيرسيستم يا عناصر فرعي تشكيل شده است.
2- بين عناصر و اجزاي سيستم، ارتباط متقابل و تعامل وجود دارد.
3- هر سيستم داراي هدف يا اهداف معيني است.
هر سيستم داراي دو محيط است، محيط دروني و محيط بيروني، محيط دروني شامل آن نوع اجزاء عناصري است كه ميتوان برآنها، هم نفوذ داشت و هم كنترل، ولي محيط بيروني آن نوع سيستمي است كه ما كنترلي روي آن نداريم، بلكه از طريق ابزارهاي روابط عمومي تنها ميتوانيم بر نفوذ خود در عناصر آن بيفزاييم.
يك مدير روابط عمومي به طور قطع و يقين بايد داراي تفكر سيستمي باشد و محيطهاي دروني و برون سازماني، عوامل، اجزا، عناصر و آثار هركدام را خوب بشناسد و بتواند به يك تحليل منطقي و درست از حوادث و جريانها بپردازد و به غير اين، روابط عمومي هرگز معنا و مفهوم نخواهد داشت پس يكي از ويژگيهاي كارگزار روابط عمومي، سيستمي انديشيدن است و مفهوم آن، اين است كه بدانيم، چه عوامل و عناصري بر فعاليت ما تاثيرگذارند و اين تاثير آيا مستقيم است يا با واسطه، درجه تاثير آن چقدر است، چگونه ميتوانيم اين تاثير را تحت كنترل درآوريم. به طوري كه هدايت و كنترل سازمان از مسير طراحي شده و يا بهينه خارج نشود.
روابط عمومي و مديريت
روابط عمومي عبارت است: از يك عمل يا وظيفه مشخص مديريتي كه براي استقرار و بقاء يك خط ارتباطي دوسويه، درك مشترك، پذيرش و همكاري ميان سازمان و مخاطبان آن (عموم) را ياري ميدهد و توجه مديريت را معطوف مسائل حاكم سازمان ميكند. به گونهاي كه ياراي حل دشواريها را داشته باشد و با دريافت اطلاعات و حساس بودن در برابر آنها با توجه به افكار عمومي و تاكيد بر مسئوليت مديران در برابر خواستها عمومي و خدمتگزاري به آنها ميپردازد و به مديريت كمك ميكند كه از دگرگوني يا تحولات بهره بگيرد و در كنار آن به راحتي ادامه حيات سازمان را تأمين كرده و به عنوان يك نظام هشدار دهنده در سنجش تغييرات محيطي در كنار روندهاي جاري و آتي سازماني عمل كند و همه اينها را به كمك پژوهش و اصول ارتباطات علمي، هماهنگ كند. در واقع روابط عمومي به عنوان رسانه سازمان مطرح است كه اين رسانه ارتباط دوسويه (برون سازماني و درون سازماني) را برقرار ميكند، ارتباط درون سازماني، برگزاري جلسات مديران با كاركنان، جلسات سخنراني براي كاركنان، اجراي پروژههاي تحقيقي از نحوه عملكرد مديران و غيره را شامل ميشود و ارتباط برون سازماني، ارتباط با عموم مخاطبان سازمان با سلايق و نگرشهاي مختلف است. صداقت، امانت، اطلاع رساني دقيق، بيان آگاهيها، عقايد و افكار عمومي گرايشها و رفتارهاي داخل و خارج سازمان، ارائه خدمات مشاورهاي به مديريت، استمرار و تداوم رابطهاي دوسويه ميان سازمان و مردم و ايجاد و خلق دگرگونيهاي ويژه در آگاهيها اعتقادات، گرايشها و رفتارهاي افراد در داخل و خارج از سازمان، از جمله وظايف روابط عمومي است.
روابط عمومي كوشش مدبرانهاي براي ترغيب مردم يا نفوذ در افكار آنها به وسيله به كارگيري وسايل ارتباطي است تا آن كه مردم نظر خوبي نسبت به يك مؤسسه داشته باشند و آن را محترم شمارند و حمايت و پشتيباني كنند و در نشيب و فرازها در كنار او باقي بمانند. روابط عمومي، بخشي از اعمال مداوم و از روي برنامه مديريت است كه به توزيع اطلاعات (به موقع، مداوم و از روي برنامه) با در نظر گرفتن شرايط زمان و مكان و به تناسب زمينههاي ذهني جوامع دروني و بيروني به كسب و حفظ تفاهم، علاقه و پشتيباني عامه ميپردازد.
مدير امروز و روابط عمومي
مديران محور فعاليتها و در نتيجه ترقيات اقتصادياند و در نيك و بد آن آخرين سخن با آنانست؛ سرنوشت استخدام و كار روشنفكران و تربيتشدگان جامعه در دست آنهاست؛ منابع طبيعي و انساني دراختيار آنان قرار دارد؛ حتي نيرو و قدرت دفاعي كشورها نيز در حقيقت در گرو نتيجه كار و تصميمهاي آنهاست. همة فعاليتهاي عمومي و حتي فردي در شرايطي كه آنها بوجود ميآورند به نتيجه مي رسد. پس مديراناند كه در حقيقت جامعه را شكل ميدهند.
با اين تفصيل و با بياد آوردن تاريخ دراز تحولات فكر مديريت ميتوان گفت كه مدير امروز متوجه عظمت مسئوليت خود شده؛ همان مسئوليتها كه در چند جملهي پيش شمرديم، اين توجه تا جايي است كه رفاه جامعه و كاركنان از خيلي جهات بر سود صاحبان مؤسسه مقدم شمرده ميشود. در چنين محيط و تفاهمي است كه ميتوان از روابط عمومي به معني حقيقي آن بحث كرد و حساب آن را از حساب تبليغ و پروپا گاندا جدا نگهداشت.
ميتوان نتيجه گرفت كه شرط لازم مديريت در زمان ما «وسعت نظر» است مدير گذشته، تنها متوجه دخل و خرج مؤسسه خود بود. تنها مسايلي براي او موجود بود كه مستقيماً در كار وي تاثير ميگذاشت. مسايل مهم انساني، مملكتي و بشري و آيندة انسان وجوامع براي او مطرح نبوده و اشتغال بدينها نوعي وقت تلف كردن شمرده ميشد.
امروزه مدير را از توجه به نتايج بررسيها و نظرات متفكرين و پايهگذاران مكتبهاي مختلف مديريت گريزي نيست. او بايد از همة اين مكتبها و سيستمها استفاده كند. برداشت مدير امروزي از مسايل مختلف برداشتي است علمي و انساني. برداشتي كه در كلية نكات مهم و كشفيات جامعه شناسي، روانشناسي و متدلوژي علمي ملحوظ گرديده است. با انديشه پژوهشگري، كه مدير امروز دارد، ولي از هيچ چيز غافل نيست و مهمتر از همه، اگر دلايل علمي كافي وجود داشته باشد از دگرگونيها نيز استقبال ميكند.
با فرا رسيدن دوران علمي مديريت، ديگر بايد روابط عمومي را نه بعنوان هنر مردمداري (كه از هزاران سال پيش از طرف متفكرين بررسي شده) و يا مقداري تكنيك (كه تصور ميشد با بكار بردن آنها بخودي خود همهي كارها سازمان ميپذيرد و يا لااقل چهرهي زشت حقيقت در زير پردهيي از رنگ و خط و خال زيبا از نظرها پنهان ميماند) بلكه بعنوان مجموعهاي از هنر و تكنيك و بالاتر از همه، فلسفهيي استوار بررسي كرد. در تاريخ روابط عمومي سه مرحله مشخص است: تحت دوراني كه در آن روابط عمومي بدين نام و نشان وجود نداشت، لكن دانشمندان، نوع دولت ارزشهاي بشري را با كلمات مؤثر، گاهگاهي به گوش زورمندان ميرسانيدند يعني همچنانكه اشاره شد دوران، دوران هنر مردم داراي، دوران باب هشتم گلستان و در نصيحت پادشاهان، قابوس نامه، سياستنامه، اخلاق ناصري و كليله و دمنه و غيره بود.
مرحلة دوم، فصل اصالت تكنيك است، كه در آن روزگار بشر ميانديشيد كه با بكار بردن شيوه يي و اجراي دستوري، چون خواندن وردي و بكار انداختن ماشين سحرآميزي ميتوانست نقابهاي خوشايندي ساخت كه مردم آنها را بعنوان چهرههاي حقيقي بپذيرند. اين دوران دوران «تصويرسازي»، و «تبسم دستوري» و «روابط عمومي فني» و يا هنر دوست يابي ديل كارنگي و امثال آن بود كه با همهي حسن نيت آنها چون اين تدابير متكي به پذيرش فلسفهي استوار مديريت نو از جانب مديران نبود تنها گامي به پيش بود كه اگر صميميتي در دنبال آن نميامد از بازار گرمي و فريب فراتر نميرفت.
مرحلهي سوم دوران پايهگذاري روابط عمومي بر شالودهي فلسفه مديريت نواست. يعني دوراني كه در كنار هنر مردم داري و استفاده از تكنيكهاي مختلف، روابط عمومي بعد سومي نيز مييابد و يكي از عناصر سيستم مديريت نو ميگردد؛ از صورت عنوان پر طمطراق براي بنگاههاي آگهينويسي، تبليغات و يا دفتر اداري قديمي بيرون ميآيد و با استفاده از هرگونه وسايل و فنون و وصول به هدف مديريت نو . ضمن بررسي تاريخ تطور فلسفهي مديريت ديديم كه مسئوليت مديران تاچه پايه وسعت يافته است. روابط عمومي مديران را در پذيرش اين مسئوليت ياري ميكند. روابط عمومي از مديريت جدا نيست و با پيوند مصنوعي و تزئيني كه بعنوان چرخ پنجم ارابه، به تنهي برخي مؤسسات ميچسبانند فرق بسيار دارد. اين روابط عمومي در متن است نه در حاشيه، ضرورت است نه لوكس، درخود مديريت است، نه در بيرون از آن پس حق داريم كه بگوييم هر مديريتي سزاوار روابط عمومي است كه دارد.
وظايف مدير روابط عمومي
همانطور كه پيشتر اشاره شد روابط عمومي كاري مديريتي محسوب شده و تكميل كننده وظايف مديريت ارشد سازمان محسوب ميشود. مدير روابط عمومي همانند مديران ساير بخشها به منظور دستيابي به اهداف مدنظر سازمان وظايف گوناگوني را بردوش ميكشد كه امروزه صاحبنظران علم مديريت، 7 وظيفه را براي مديران روابط عمومي و ساير بخشها برميشمارند. :
1- برنامهريزي (Planning): شامل پيشبيني عمليات اساسي و تعيين طرق اجراي آن به منظور تامين هدف سازمان ميباشد.
2- سازماندهي (Organizing): يعني تعيين حد و مرز اختيارات كه طبق آن وظايف از هم تفكيك ميشوند و در عين حال بين وظايفي كه اجراي آنها براي تحقق هدف معيني لازم است، ارتباط و هماهنگي برقرار مينمايد.
3- كارگزيني (Staffing): به استخدام و كارآموزي و همچنين تامين شرايط مساعد كار اطلاق ميگردد.
4- فرماندهي (Directing): به معناي تصميمگيريهاي مستمر و مداوم بطور اعم و اخص و صدور دستور به منظور هدايت و رهبري سازمان ميباشد.
5- هماهنگي (Coordinating): يعني تطبيق وظايف مشاغل مختلف سازمان به منظور محقق ساختن اهداف سازمان
6- گزارش دادن (Reporting): به مفهوم اينكه مجري، كساني را كه در برابر آنان مسئول است در جريان پيشرفت امور قرار داده و به آنان گزارش ميدهد و زيردستان او نيز بايد با مطالعه مدارك و مستند است، تحقيق و بازرسي از پيشرفت امور مطلع شوند.
7- بودجه بندي (Budgeting): برنامهريزي مالي سالانه يك سازمان را بودجهبندي مينامند. كه شامل منابع و مصارف بوده و ضمناً نظارت به اجراي آن را نيز دارد. بايد توجه داشت كه بين وظايف مديريت و وظايف اركان سازمان تفاوت عمده وجود دارد. وظايفي همچون توليد، فروش، امور مالي، حمل و نقل و غيره از وظايف عوامل سازمان بوده در حاليكه وظايف مديريت همچنانكه گفته شد، برنامهريزي، سازماندهي، كارگزيني، رهبري و كنترل ميباشد. بديهي است كه وظايف فوقالذكر ميتواند بخشي از وظايف مديريت يا همه ان باشد.
و مدير روابط عمومي بايد با توجه به توانمنديها و دانش خود به اين وظايف به نحو احسن عمل كرده و روابط عمومي كارامدي را براي سازمان خود رقم زدند.
منابع
مديريت روابط عمومي تاليف حسن نصيري قيداري
مديريت (مباني و استراتژي) دكتر وحيد رضا ميرآبي
مديريت و روابط عمومي تاليف دكتر حميد نطقي
تهيه و تدوين: احمد اميرصالحي
منبع خبر: وزارت بهداشت